دنيا دو روزه
AHVAZ WEB
| ||
|
دخترک دوان دوان به سوی خانه بازگشت با خود میگویید من چه گناهی دارم خسته شده از این همه ازار و اذیت این سومین کسی بود که او را اتش زد عاشقش بود ولی دریغ از یکذره عشق در طرف مغابل دریغ از هوای عاشقی و پر از هوای نفس کاش... کاش خانه اش را رحا نمیکرد کاش با ان پسر همسفر نمیشد به فکر فرو میرود به یاد حرفای مادرش می افتد دختر مگه اون چی داره بابات که گفت اون به درد و نمیخوره جرا باز باهاش حرف میزنی مگه ازش چی دیدی؟ اون با بقیه فرق داره مامان چرا نمیخوای قبول کنی! من دوسش دارم! اشک از چشمانش سرازیر میشوود! اخر چگونه ! چگونه توانست خیانت کتد! افسوس میخورد میخواهد به خانه باز گردد اما با چه رویی باچه رویی میخواهد در چشمان پدرش نگاه کند برادر کوچکش شب رفتن از خانه دنبالش امد ولی دختر با بی رحمی سر او داد کشید و برادر کوچکش با بغض روانه خانه شد حالا او مانده و یک شهر ادمهای فاسد پارک ملت و مواد مخدر ودیگر هیچ. . .
موضوعات مرتبط: برچسبها: [ چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:دخترک,داستان,داستان جدید,دل نوشته,دنیا دو روزه,دنیا,دو,روزه,, ] [ 11:56 ] [ سعید نیما ]
|
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |